هم صدای خوبم

فقط تو آغوش خودم دغدغه هاتو جا بزار......

نوشته شده در دو شنبه 22 / 7 / 1391برچسب:,ساعت 2 بعد از ظهر توسط سارا| |

سلام من اومدم میدونم شاید کسی منتظرم نبود اما من اومدم

چون........

دیگه حالا ....خلاصه دلتنگ یه چیزایی بودم که......

اه بیخیال همین که اینجام یعنی اینجا خوبه.. .و  تو خوبتری

نوشته شده در دو شنبه 22 / 7 / 1391برچسب:,ساعت 1 بعد از ظهر توسط سارا| |

نوشته شده در دو شنبه 1 / 7 / 1391برچسب:,ساعت 6 بعد از ظهر توسط سارا| |

 با دستهای خالی ام باز هم نفس کشید. 

باز هم میشود  زیر باران قدم زد میشود تمام شب را به تو فکر کرد 

آهسته آنقدر آهسته که خودت هم نشنوی

با همین دستهای خالی میشود ...

میشود هزار بار گلهای پرپرشده را دلداری داد .

باهمین دستهامیشود سکوت کرد.میشود سکوت را شکست .

میشود کوچ کرد تا خدا

تا آنجا که فقط عشق است وعشق است وعشق....

خدا را در آغوش کشید

و گفت آه ه ه چقدر دلم برایت تنگ شده بود من کجا بودم که تورا ندیدم؟

نوشته شده در شنبه 28 / 6 / 1391برچسب:,ساعت 6 بعد از ظهر توسط سارا| |

نوشته شده در دو شنبه 18 / 6 / 1391برچسب:,ساعت 7 بعد از ظهر توسط سارا| |

بالاخره يه روز اين موبايلو بر ميدارم شمارتو

ميگيرمو بدون سلام بهت ميگم :


لعنتی... هيشكي مثل من دوستت نداشت


بعدم قطع ميکنم..!

نوشته شده در دو شنبه 18 / 6 / 1391برچسب:,ساعت 7 بعد از ظهر توسط سارا| |

دستانم را میگیری و آهسته


 

 

بوسه به سرانگشتانم میزی

 

 

 

 

تو یک بوسه...

 

 

 

 

من تمامم را به نامت میزنم

 

 

کاش تکرار بوسه هایت را


 

 

برایم همشگیی کنی..

 

 

تا به عشق بودنت رقم بخورند لحظه هایم....

نوشته شده در سه شنبه 22 / 5 / 1391برچسب:,ساعت 12 قبل از ظهر توسط سارا| |

نماز روزی قبول ...

آخه بعضیا به روزه میگن روزی!!!!!!!!!!

من که واقعا ضعیف شدم اونقدر که حتی حوصله ی مطلب گذاشتن تو وبلاگم ندارم از بس که....


نوشته شده در جمعه 11 / 5 / 1391برچسب:,ساعت 12 قبل از ظهر توسط سارا| |

نوشته شده در شنبه 3 / 5 / 1391برچسب:,ساعت 6 بعد از ظهر توسط سارا| |

نوشته شده در شنبه 3 / 5 / 1391برچسب:,ساعت 6 بعد از ظهر توسط سارا| |

صفحه قبل 1 1 2 3 4 5 ... 19 صفحه بعد


Power By: LoxBlog.Com