هم صدای خوبم
دور تر از تو .. .اینجا چیزی برای لمس خوشبختی نیست ... من کوچ نکرده ام من هنوز هم خانه ی کوچکم قلب توست..... به من ميخواهي بيانديش ميخواهي نه... من هر نبض يادم هست كه كسي هست....كه دوستش دارم مثل باران.. من بازهم خواهم مرد همين چند روز پيش زنده بودم دوباره مردم ...باز هم زنده خواهم شد وقتي دستهايت را دوباره بگيرم و يك قطره از اشكهايم رويشان بچكد من باز نفس خواهم كشيد ....كاش همين فردا باشد لمس دستانت من هم غرق شدم مثل همه مثل تو مثل زندگي مثل خوش بودن مثل دلخوشي..... شاكيم از تو ..اره با توام باتو خودت سارا تو مقصري كاش حكم اعدامت صادر ميشد... خودكشي كردي وقتي كه نفهميدي زندگي پر است از چيز هايي كه غافلگيرت خواهند كرد...چيزي مثل كوچ ...يا سفرس ناخواسته تو می روی و من هر شب هزاران قصه ی نو بادستانت دارم دستانی که تمام هستی ام را از من گرفت و من هنوز هم دوستشان دارم . تو می روی اما میدانم که اینجایی جایی که تا ابد ماندگاری...... حق نداریم دلتنگ شویم .......؟ تو در چشمانت هزاران واژه ي نو داري .... واژه هايي كه ابتكار چشمهاي توست در هيچ لغت نامه اي نديده ام..... يعني اين منم نه من نيستم يكي داره مياد صداشو دارم ميشنوم داره مياد...داره مياد جسممو ببره مثل مرگ ولي مرگ نيست .....اون داره مياد تا من رو جا بزاره توشهرم و تنم رو به جايي ببره كه مطعلق به اونجا نيست. دلم براي خودم تنگ ميشه دلم تنگ ميشه غصه خواهم خورد و اون صداي گريه هام رو نخواهد شنيد....من هرشب براي خودم اشك خواهم ريخت دلم براي خودم تنگ ميشه .......
Power By:
LoxBlog.Com |